خانه عناوین مطالب تماس با من

شب نوشت های من

شب نوشت های من

درباره من

من باقر.متولد تهران. نام خانوادگیم قزوینی. ماه ۱۰ سال ۲۰۰۴ به کربلا مهاجرت کردم. الان هم در دانشکده پزشکی این شهر مشغول تحصیلم. ادامه...

روزانه‌ها

همه
  • سخن گفتن از آنچه غیر ممکن می نمود آره...صدام هم هیچ وقت باورش نمی شد که آمریکا به عراق حمله کنه...
  • آمریکا و حمله اتمی به ایران

پیوندها

  • حرم دل
  • مویه

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • لحظه ای پاک و بزرگ
  • مثل او...
  • آمریکا در کربلا
  • بدوید... دیگه براتون وقتی نمونده...!
  • ایران....یک سال دیگر....
  • ...دریا...
  • برای اولین بار...

بایگانی

  • تیر 1386 1
  • اردیبهشت 1385 1
  • فروردین 1385 4
  • بهمن 1384 1

آمار : 55232 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • لحظه ای پاک و بزرگ پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 21:21
    وقتی که دستای باد قفس مرغ گرفتار شکست...شوق پرواز نداشت وقتی که چلچه ها خبر فصل بهار می دادن.........عشق آواز نداشت دیگه آسمون براش فرقی با قفس نداشت برا پرواز بال تو پرش حواس نداشت
  • مثل او... پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1385 18:36
    گشاده دست باش، جاری باش، کمک کن (مثل رود) *باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید) * اگرکسی اشتباه کردآن رابه پوشان (مثل شب) *وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ) * متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک) *بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا ) *اگرمی خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آینه)
  • آمریکا در کربلا پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 15:44
    سلام... حوالی یک سال میشه که پرونده امنیتی شهر کربلا از دست نیروهای آمریکایی گرفته شده و نیروهای عراقی مسؤل برقراری امنیت توی این شهر مقدس بودند و الحمدلله کار خودشون رو هم به خوبی انجام دادند... اما مگه این آمریکایی ها می تونن ببینن که یه جا چند وقتی آروم بمونه... دو سه روزه که حرف بر سر اینه که دوباره آمریکاییها...
  • بدوید... دیگه براتون وقتی نمونده...! سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 14:27
    سلام... کسی که کتاب می خواند به وقت بیش از پول احتیاج دارد هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید زیرا درعمل خواهید دید که همیشه وقت کم وکوتاه است تنهاکسی موفق می شود که به انتظاردیگران ننشیند اندکی درنگ کن تازودتربه نتیجه برسی (فرانکلین) یکی نیست این چندتا جمله رو تو مخم فرو کنه....!! آخه تاکی بیکار نشستن؟! تا...
  • ایران....یک سال دیگر.... دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1385 10:42
    باز سلام... دیروز سالگرد سقوط رژیم بعث در عراق و از بین رفتن بتی به نام صدام بود... اون حتی به ذهنش نمی رسید که یه روزی به اینجایی که هست برسه... چرا صدام برای دیگران درس عبرت نمیشه...؟ خدا به خیر بگزرونه... اما اینطور که بوش میاد بوش میخاد یه کارایی بکنه... هرکاری هم که دوست داشته باشه میکنه... حتی اگر....
  • ...دریا... دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1385 10:24
    به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست سلام... فکر میکنم که بخام از این به بعد واقعا شروع کنم... دوست دارم بنویسم... برام دعا کنید... یا علی
  • برای اولین بار... شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 14:03
    بسم الله الرحمن الرحیم سلام... از امروز من میخام که اینجا بنویسم... یا علی گفتیم و عشق آغاز شد یا علی..